مرداءلغتنامه دهخدامرداء. [ م َ ] (ع ص ) دختر تابان رخسار. (از منتهی الارب ). || زن که بر زانوی و فرجش موی نباشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درخت بی برگ . (منتهی الارب ) (د
مریداءلغتنامه دهخدامریداء. [ م ُ رَ ] (ع اِ مصغر) مصغر مرداء. رجوع به مرداء شود. || پرده ٔ نازکی در میانه ٔ ناف و عانه . (ناظم الاطباء). مریطاء.
مرادیلغتنامه دهخدامرادی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِرْدی ̍. (منتهی الارب ). رجوع به مِردی ̍ شود. || ج ِ مرداء. (متن اللغة). رجوع به مِرداء شود.
حبیبلغتنامه دهخداحبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عوف عبدی . برادر حارث بن عوف که یاد او گذشت ، می باشد. یکی از این دو برادر قاتل حطم هستند. (الاصابة ج 2 ص 55 و 58). ابن عبد ربه او را
مریدلغتنامه دهخدامرید. [ م َ ] (ع ص ، اِ) سرکش و درگذرنده . (منتهی الارب ). خبیث و متمرد و شریر. (از اقرب الموارد). متمرد و سرکش و بیرون رونده از فرمان خدای تعالی و رانده شده .
شجراءلغتنامه دهخداشجراء. [ ش َ ] (ع ص ، اِ) درخت و هرچه ساق دارد از نبات ، و ارض شجراء، زمین درختناک . واحد و جمع در وی یکسان است و گفته شده که جمع است و یکی آن شجرة است بر قیاس