مرحمتفرهنگ مترادف و متضاد۱. احسان، اکرام، التفات، تفضل، رافت، شفقت، عطا، عنایت، لطف، مهربانی، نوازش ۲. مهربانی کردن، لطفداشتن
مرحمت کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. لطف کردن، مورد تفقد قرار دادن، التفات کردن ۲. دادن، عطا کردن ۳. بخشیدن، اعطا کردن ۴. مهربانی کردن
اشک ندامتلغتنامه دهخدااشک ندامت . [ اَ ک ِ ن َ م َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک پشیمانی : امروز که در دست توام مرحمتی کن فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت . حافظ.صد رهم اشک ندامت اگر
شکایت کردنلغتنامه دهخداشکایت کردن . [ ش ِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گله کردن . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). گله داشتن . شکوه نمودن . شکوه کردن . (یادداشت مؤلف ). تمییل . (منتهی
دادهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ه، رایگان، ارزان، ناقابل، دادنی، بخشیدنی اعطاشده، اهداشده، هدیهشده، اعطایی، اهدایی، واگذاری، واگذارشده، وقف، وقفشده، مبذول، مرحمتی مجاز نذ
مرحمتلغتنامه دهخدامرحمت . [ م َ ح َ م َ ] (از ع ، اِمص ) لطف . رقت . مهربانی . عطوفت . مرحمة. رجوع به مرحمة شود : دلهای ایشان قرار گیرد بر آنچه خدا بدیشان عنایت کرده از مهربانی ا