مرجحلغتنامه دهخدامرجح . [ م ُ رَج ْ ج َ ] (ع ص ) رجحان نهاده شده . ترجیح داده شده . برتر شمرده شده . نعت مفعولی است از ترجیح . رجوع به ترجیح شود.
مرجحلغتنامه دهخدامرجح . [ م ُ رَج ْ ج ِ ] (ع ص ) ترجیح نهنده . برتری دهنده . نعت فاعلی است از ترجیح . رجوع به ترجیح شود.
مرجحنلغتنامه دهخدامرجحن . [ م ُ ج َ ح ِن ن ] (ع ص ) جیش مرجحن ؛ ثقیل . (اقرب الموارد). لشکر گران و بسیار. (منتهی الارب ). علیک لیلا مرجحناً؛ ثقیلا لایتحرک ؛ سنگینی دیر پای و بی ح
مرجحنةلغتنامه دهخدامرجحنة. [ م ُ ج َ ح ِن ْ ن َ ] (ع ص ) تأنیث مرجحن به معنی سنگین و گران و ثقیل . گویند رحی مرجحنة؛ یعنی آسیای گران و سنگین . رجوع به مرجحن شود.
آیندۀ مرجحpreferable futureواژههای مصوب فرهنگستانهریک از آیندههای ممکن و سازگار با ارزشهای موجود که جامعه خواستار تحقق آنهاست
مجرحفرهنگ انتشارات معین(مُ جَ رَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - زخم زده ، زخمی کرده . 2 - کسی که شهادتش رد شده . 3 - قسمی از نقش بریدگی بر کنار دریاچه .
مرجحنلغتنامه دهخدامرجحن . [ م ُ ج َ ح ِن ن ] (ع ص ) جیش مرجحن ؛ ثقیل . (اقرب الموارد). لشکر گران و بسیار. (منتهی الارب ). علیک لیلا مرجحناً؛ ثقیلا لایتحرک ؛ سنگینی دیر پای و بی ح
مرجحنةلغتنامه دهخدامرجحنة. [ م ُ ج َ ح ِن ْ ن َ ] (ع ص ) تأنیث مرجحن به معنی سنگین و گران و ثقیل . گویند رحی مرجحنة؛ یعنی آسیای گران و سنگین . رجوع به مرجحن شود.
منبع اصلی اطلاعاتchief source of informationواژههای مصوب فرهنگستانمنبع مرجح برای توصیف دادههای کتابنگاشتی یک اثر
یادگیری کنشی پیشانگاشتیanticipatory action learning, AAL 2واژههای مصوب فرهنگستانبرآورد آیندههای محتمل و ممکن و مرجح براساس بهرهگیری از اقدامات کنشگران و دستهبندی ذینفعان