مرتنلغتنامه دهخدامرتن . [ م ُ رَت ْ ت َ ] (ع ص ) نان به پیه آگنده . (یادداشت مرحوم دهخدا). پیه آکنده . (مهذب الاسماء). رجوع به مرتنة شود.
مرتنةلغتنامه دهخدامرتنة. [ م ِ ت َ ن َ / م ُ رَت ْ ت َ ن َ ] (ع ص ، اِ) نان روغنی پیه آمیخته . (از منتهی الارب ). نان پیه آمیخته . (ناظم الاطباء). || خبزةالمشحمة. (از متن اللغة)
مرتنةلغتنامه دهخدامرتنة. [ م ِ ت َ ن َ / م ُ رَت ْ ت َ ن َ ] (ع ص ، اِ) نان روغنی پیه آمیخته . (از منتهی الارب ). نان پیه آمیخته . (ناظم الاطباء). || خبزةالمشحمة. (از متن اللغة)
استانلیلغتنامه دهخدااستانلی . [ اِ ] (اِخ ) جان رُلاندز. معروف به هنری مرتن ، کاشف افریقای مرکزی . وی بدانجا لیونگستُن را بازیافت . مولد استانلی دِنبی (گال ) (1841 - 1904).
پیه آکندلغتنامه دهخداپیه آکند. [ ک َ ] (ن مف مرکب ) پرپیه . پیه دار. پیه ناک . || لقمه های نان که درون آن چربو کنند. مشحم : مرتن ، ترتین ؛ پیه آکنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
کیومرثفرهنگ نامها(تلفظ: ki(a)yomars) (= گیومرت) ، زندهی فانی ، جزء اول ' گیو ' و ' گیه ' به معنی جان و زندگی است و جزء دوم 'مرتن ' صفت است به معنی مردنی و در گذشتنی و به تعبیر
اسلام آبادلغتنامه دهخدااسلام آباد. [ اِ ] (اِخ ) شهری است در خطه ٔ کشمیر در 46هزارگزی جنوب شرقی شهر سرینا، کنار نهر جلام بر فرازتلی . و در زیر این تل حوضی است که هندوان آنرا از مقدسات