مرتزیلغتنامه دهخدامرتزی .[ م ُ ت َ ] (ع ص ) کم گردیده . نقصان پذیرفته . (آنندراج ). نعت فاعلی است از ارتزاء. رجوع به ارتزاء شود.
مرتجیلغتنامه دهخدامرتجی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) امیدوار. (یادداشت مرحوم دهخدا). پر از امید. (ناظم الاطباء). || ترسناک . پربیم . (ناظم الاطباء).
مرتجیلغتنامه دهخدامرتجی . [ م ُ ت َ جا] (ع ص ، اِ) امیدگاه . جای امید. (یادداشت مرحوم دهخدا). آن که امید بدو دارند. مایه ٔ امید : همت عالی توان ای مرتجی می کشد این را خدا داند کجا. مولوی .گفت ای پشت و پناه هر نبیل مرتجی و غوث اب
مرتجالغتنامه دهخدامرتجا. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) امیدداشته شده . (غیاث اللغات ، از لطیف اللغات ) (آنندراج ). مرتجی . رجوع به مرتجی [ م ُ ت َ جا ] شود.