ترجمه مقاله
سوشال تریدینگ

مرتب

morattab

۱. آنچه اجزای آن در جای خود گذاشته شده؛ بانظم.
۲. (قید) دائماً؛ همیشه.
۳. منسجم؛ استوار.
۴. (اسم، صفت) [قدیمی] آن‌که راتبه و مواجب می‌گرفته است.
⟨ مرتب کردن (ساختن): (مصدر متعدی) نظم‌وترتیب دادن.

۱. آراسته، آماده، بسامان، جور، روبراه، مزین
۲. بانسق، بانظم، بسامان، منتظم، منضبط، منظم
۳. مدون ≠ بیانضباط، غیرمدون، نابسامان، نامرتب

بسامان، سازمند

مرتب

لغت‌نامه دهخدا

مرتب . [ م ُ رَت ْ ت ِ ] (ع ص ) منظم کننده . ترتیب دهنده . در ترتیب و نظم آورنده . (ناظم الاطباء). || مرتبه دار. این گونه کسان در مجلس شاهان جائی معین داشتند که در آنجا می نشستند و یا می ایستادند. (فرهنگ فارسی معین ) : دبیری معروف مرتب بودی در درگاه کی

ترجمه مقاله
سوشال تریدینگ
خرید اشتراک
افزودن واژه
افزونه مرورگر
درباره
ارتباط با ما