مراکضةلغتنامه دهخدامراکضة. [ م ُ ک َ ض َ ] (ع مص ) با کسی اسب تاختن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). با هم دوانیدن اسبهای خود را. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).ی
مراکضلغتنامه دهخدامراکض . [ م َ ک ِ ] (ع اِ) مراکض الحوض ؛ اطراف حوض . (از منتهی الارب ). جوانب حوض . (از متن اللغة).
مراکلةلغتنامه دهخدامراکلة. [ م ُ ک َ ل َ ] (ع مص ) پای با کسی زدن . (زوزنی ). با پا زدن به کسی : راکل الصبی صاحبه ؛ تضاربا بالارجل . (از متن اللغة).
مراکیةلغتنامه دهخدامراکیة. [ م ُ ی َ ] (ع اِ) نوعی از درخت شوره است . ج ، مراکی . (منتهی الارب ). واحد مُراکی است به معنی درخت حمض که شتر آن را بچرد. (از منتهی الارب ). مراکیة؛ شج
مراوضةلغتنامه دهخدامراوضة. [ م ُ وَض َ ] (ع مص ) مدارا کردن با کسی یا در کاری . (تاج المصادر بیهقی ). نرمی کردن با یکدیگر در کاری تا او را در کار کشد. (از منتهی الارب ). مدارا و م
مرکضةلغتنامه دهخدامرکضة. [ م ِ ک َ ض َ ] (ع اِ) بازوی کمان . (منتهی الارب ). جانب و کناره ٔ قوس . (ازاقرب الموارد). || (ص ) اسب که زمین را به پایهای خود کند. (منتهی الارب ) (از ا
رکاضلغتنامه دهخدارکاض . [ رِ ] (ع مص ) مراکضة؛ باهم دوانیدن اسبهای خود را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به مراکضة شود.
مراکضلغتنامه دهخدامراکض . [ م َ ک ِ ] (ع اِ) مراکض الحوض ؛ اطراف حوض . (از منتهی الارب ). جوانب حوض . (از متن اللغة).
مراکلةلغتنامه دهخدامراکلة. [ م ُ ک َ ل َ ] (ع مص ) پای با کسی زدن . (زوزنی ). با پا زدن به کسی : راکل الصبی صاحبه ؛ تضاربا بالارجل . (از متن اللغة).
مراکیةلغتنامه دهخدامراکیة. [ م ُ ی َ ] (ع اِ) نوعی از درخت شوره است . ج ، مراکی . (منتهی الارب ). واحد مُراکی است به معنی درخت حمض که شتر آن را بچرد. (از منتهی الارب ). مراکیة؛ شج
مراوضةلغتنامه دهخدامراوضة. [ م ُ وَض َ ] (ع مص ) مدارا کردن با کسی یا در کاری . (تاج المصادر بیهقی ). نرمی کردن با یکدیگر در کاری تا او را در کار کشد. (از منتهی الارب ). مدارا و م