مراهنةلغتنامه دهخدامراهنة. [ م ُ هََ ن َ ] (ع مص ) مراهنه . با کسی گرو بستن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). رهان . (زوزنی ). گرو بستن به تاختن . (منتهی الارب ). مسابقه . (اقرب
اسفاحلغتنامه دهخدااسفاح .[ اِ ] (ع مص ) بی گرو و خطر و مراهنه اسب تاختن . یقال : اجروا اسفاحاً؛ ای لغیر خطر. (از منتهی الارب ).
قمرلغتنامه دهخداقمر. [ ق َ ] (ع مص ) مراهنه و قمار کردن . (اقرب الموارد). درباختن وغالب آمدن در باختن است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).