مرانلغتنامه دهخدامران . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سه هزار شهرستان شهسوار. در 56هزارگزی جنوب شهسوار، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 700 تن سکنه است . آبش از چشمه
مرانلغتنامه دهخدامران . [ م َرْ را ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوباتو بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، در 36هزارگزی شمال دیواندره و 12هزارگزی جنوب شرقی خاور کرفتو، در منطقه ٔ کوهست
مرانلغتنامه دهخدامران . [ م َرْ را ] (ع اِ) درختی است در بلاد مغرب و روم و هند، جمیع اجزای او تلخ و بسیار بلند و رعنا و نرم ، و گرههای او مانند بندهای نی ، و میان پر، و از آن نی
مراناةلغتنامه دهخدامراناة. [ م ُ ] (ع مص ) مداراة.(اقرب الموارد). با همدیگر نرمی کردن و مدارا نمودن .(ناظم الاطباء): راناه ؛ داراه و حاباه . (متن اللغة).
مرانکلغتنامه دهخدامرانک .[ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جمعآبرود بخش حومه ٔ شهرستان دماوند در 15هزارگزی جنوب دماوند و 6هزارگزی جنوب راه تهران به دماوند، در جلگه ٔ سردسیری واقع و دا
مرانةلغتنامه دهخدامرانة. [ م َ ن َ ] (ع اِمص ) نرمی . (منتهی الارب ). || (مص ) نرم شدن و نرم گردیدن با اندکی سختی . (از منتهی الارب ). در صلابت نرم گشتن : مَرَن َ الشی ُٔ؛ لان فی
مرانةلغتنامه دهخدامرانة. [ م ُرْ را ن َ ] (ع اِ) نیزه ٔ نرم . (مهذب الاسماء). واحد مران است . رجوع به مُرّان شود. || درختی که از آن نیزه می سازند. (ناظم الاطباء). رجوع به مُرّان
مرانةلغتنامه دهخدامرانة. [ م ُرْ را ن َ ] (ع اِ) نیزه ٔ نرم . (مهذب الاسماء). واحد مران است . رجوع به مُرّان شود. || درختی که از آن نیزه می سازند. (ناظم الاطباء). رجوع به مُرّان
مراناةلغتنامه دهخدامراناة. [ م ُ ] (ع مص ) مداراة.(اقرب الموارد). با همدیگر نرمی کردن و مدارا نمودن .(ناظم الاطباء): راناه ؛ داراه و حاباه . (متن اللغة).
مرانکلغتنامه دهخدامرانک .[ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جمعآبرود بخش حومه ٔ شهرستان دماوند در 15هزارگزی جنوب دماوند و 6هزارگزی جنوب راه تهران به دماوند، در جلگه ٔ سردسیری واقع و دا
مرانةلغتنامه دهخدامرانة. [ م َ ن َ ] (ع اِمص ) نرمی . (منتهی الارب ). || (مص ) نرم شدن و نرم گردیدن با اندکی سختی . (از منتهی الارب ). در صلابت نرم گشتن : مَرَن َ الشی ُٔ؛ لان فی
مرانیهلغتنامه دهخدامرانیه . [ م ُ / م َ ی َ / ی ِ ] (اِ) اسم فارسی هوم المجوس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). به لغت اهل مغرب درختی است ماننددرخت یاسمین و آن را عربان هوم المجوس گویند