مراللغتنامه دهخدامرال . [ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) گاو کوهی . || غزال . آهو. (فرهنگ فارسی معین ) : بچه ٔ مرال امروز آوردند که هنوز پشتشان خال سفید دارد. (سفرنامه ٔ ناصرالدین شاه
مرالفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی گوزن ایرانی با جثهای نسبتاً درشت و بدنی خالدار که یک سال پس از تولد خالها ناپدید میشود.
مرعللغتنامه دهخدامرعل . [ م ُ رَع ْ ع َ ] (ع ص ، اِ) گزین مال . (منتهی الارب ). خیار و نیکو از مال . (از اقرب الموارد). بهترین ستور و دیگر مایملک . (ناظم الاطباء).
مرالولغتنامه دهخدامرالو. [ م َ رال ْ لو ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل ، در 15هزارگزی غرب گرمی به اردبیل و 10هزارگزی راه گرمی به اردبیل در جلگه ٔ گ
مرالوی جعفر قلیخانلغتنامه دهخدامرالوی جعفر قلیخان . [ م َ رال ْ لو ی ِ ج َ ف َ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل ، در 17هزارگزی شمال غربی گرمی و 10هزارگزی راه
مالگویش گنابادی در گویش گنابادی به حیواناتی که جز پستانداران هستند و در مالکیت انسان میباشند اطلاق میگردد.در گویش گنابادی به زن زیبا هم مال گویند ، ماساژ بدن ، گوسفند ، شتر و..
مرالولغتنامه دهخدامرالو. [ م َ رال ْ لو ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل ، در 15هزارگزی غرب گرمی به اردبیل و 10هزارگزی راه گرمی به اردبیل در جلگه ٔ گ
مرالوی جعفر قلیخانلغتنامه دهخدامرالوی جعفر قلیخان . [ م َ رال ْ لو ی ِ ج َ ف َ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل ، در 17هزارگزی شمال غربی گرمی و 10هزارگزی راه