مراضعلغتنامه دهخدامراضع. [ م ُ ض َ ] (ع ص ) کودکی را گویند که در شکم مادری باشد که طفل شیرخواره ای هم داشته باشد. (از متن اللغة). رجوع به مراضعة شود.
مراضعلغتنامه دهخدامراضع. [ م َ ض ِ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُرضِع. (متن اللغة). رجوع به مرضع شود. || ج ِ مُرضِعَة. (متن اللغة). رجوع به مرضعة شود. || ج ِ مَرضَع. (ناظم الاطباء).
مراضعتلغتنامه دهخدامراضعت . [ م ُ ض َ / ض ِ ع َ ] (ع مص ) مراضعة. (فرهنگ فارسی معین ). شیر دادن کودک را. رجوع به مراضعة شود.
مراضعةلغتنامه دهخدامراضعة. [ م ُ ض َ ع َ ] (ع مص ) فرزند را فا دایه دادن . (زوزنی ). فرزند را فرا دایه دادن . (تاج المصادر بیهقی ). بچه را به دایه دادن . (منتهی الارب ). به دایه س
مواضعتفرهنگ انتشارات معین(مُ ضَ عَ) [ ع . مواضعت ] 1 - (مص ل .) با یکدیگر قرار نهادن ، قرار گذاشتن . 2 - موافقت کردن . 3 - (اِ.) قرارداد ج . مواضعات .
مراضعةلغتنامه دهخدامراضعة. [ م ُ ض َ ع َ ] (ع مص ) فرزند را فا دایه دادن . (زوزنی ). فرزند را فرا دایه دادن . (تاج المصادر بیهقی ). بچه را به دایه دادن . (منتهی الارب ). به دایه س
مراضعتلغتنامه دهخدامراضعت . [ م ُ ض َ / ض ِ ع َ ] (ع مص ) مراضعة. (فرهنگ فارسی معین ). شیر دادن کودک را. رجوع به مراضعة شود.
رضاعلغتنامه دهخدارضاع . [ رِ ] (ع مص ) مراضعة. (یادداشت مؤلف ). مصدر به معنی مراضعه است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بچه را به دایه دادن . (از ناظم الاطباء). شیر دادن زن
مرضعةلغتنامه دهخدامرضعة. [ م ِ ض َ ع َ ] (ع اِ) آنچه از آن کودک شیر میخورد. ج ، مراضع. (ناظم الاطباء).