مراسیملغتنامه دهخدامراسیم . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مرسوم به معنی کتاب مطبوع است . (از متن اللغة). ج ِ مرسوم ، به معنی مکتوب است و عامه مراسم و مراسیم را به مکاتیب ولاة اختصاص داده اند. (از اقرب الموارد). فرامین و مکاتیب بزرگان و امراء : من خود [مقریزی ] مشاهده کردم مراسیمی ک
مراسملغتنامه دهخدامراسم . [ م َ س ِ ] (ع اِ) و مراسیم ، ج ِ مرسوم به معنی مکتوب است . (از اقرب الموارد). رجوع به مرسوم و مراسیم شود. || در حدیث : لیث الذکر من مراسم اللسان ، مثل اینکه مراسم جمع رسم باشد. (از ناظم الاطباء). || ج ِ مرسوم ، به معنی مرسوم ها. آداب . آیین ها. (از فرهنگ فارسی معین )
مراسملغتنامه دهخدامراسم . [ م َ س ِ ] (ع اِ) و مراسیم ، ج ِ مرسوم به معنی مکتوب است . (از اقرب الموارد). رجوع به مرسوم و مراسیم شود. || در حدیث : لیث الذکر من مراسم اللسان ، مثل اینکه مراسم جمع رسم باشد. (از ناظم الاطباء). || ج ِ مرسوم ، به معنی مرسوم ها. آداب . آیین ها. (از فرهنگ فارسی معین )
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (سید...) ابوعبداﷲ محمدبن سید ابوجعفر قاسم بن حسین بن معیة الحلی الحسنی الدیباجی ، و این نسبت بفروش دیبا (دیباج )است مثل زجاجی نسبت به زجاج . از مشاهیر علماء در طرق اجازات است و نظیر وی در کثرت اساتید و مشایخ دیده نشده و او از جمله ٔ سادات بنی حس
مرسوملغتنامه دهخدامرسوم . [ م َ ] (ع ص ، اِ)نعت مفعولی است از مصدر رَسم . رجوع به رسم شود. || منقوش . (یادداشت مرحوم دهخدا). مرتسم . || نشان کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داغدار. || آئین کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). رسم شده و معمول شده و مستعمل . (ناظم الاطباء). قاعده ٔ قرار
جرجانیلغتنامه دهخداجرجانی . [ ج ُ ] (اِخ )علی بن محمدبن علی حسینی حنفی یا شیعی استرابادی مشهور به میر سیدشریف جرجانی . وی از مشاهیر علماء علم کلام و حکمت و ادب بشمار بود مؤلف روضات الجنات آرد: متکلمی است بارع صاحب عقیده و رای و دارای تحقیق بسیار و هوش سرشار و نظر دقیق است . درتمام فنون حکمت و