مراجحةلغتنامه دهخدامراجحة. [ م ُ ج َ ح َ ] (ع مص ) نبرد کردن با کسی در اندازه ٔ چیزی . (از منتهی الارب ): راجحته فرجحته ؛ للمغالبه ؛ کنت أوزن منه . (از متن اللغة). || غالب آمدن . (آنندراج ). رجوع به معنی قبلی شود.
مراجعهلغتنامه دهخدامراجعه . [ م ُ ج ِ ع َ / ع ِ ] (از ع اِمص ) بازآمدن . بازگشت . برگشتن . || رجوع کردن . دوباره رجوع کردن . بازدید. مطالعه : مراجعه به کتاب .- مراجعه دادن ؛ رجوع دادن . حواله دادن .- مراجعه کردن
مراجعةلغتنامه دهخدامراجعة. [ م ُ ج َ ع َ ] (ع مص ) بازگردانیدن کسی را سخن . (از منتهی الارب ). اعاده ٔ کلام . (از متن اللغة). با کسی سخن وا گردانیدن . (فرهنگ خطی ): راجعه الکلام ؛ حاوره ایاه . (اقرب الموارد). و راجع الکلام مراجعة و رجاعاً؛ اعاده ، و راجعه ایاه ؛ عاوده . (متن اللغة). || بازگردید
مراجعةدیکشنری عربی به فارسیبازديد , تجديد نظر , رژه , نشريه , مجله , سان ديدن , بازديد کردن , انتقاد کردن , مقالا ت انتقادي نوشتن , بازبين , دوره کردن
رفراندومفرهنگ فارسی عمیدمراجعه به آرای عمومی برای به دست آوردن رٲی و عقیدۀ اکثر مردم دربارۀ انجام دادن امری؛ همهپرسی.
اشلسویگلغتنامه دهخدااشلسویگ . [ اِ ل ِس ْ ] (اِخ ) یا اسلسویگ . یکی از ایالات قدیم دانمارک بود و از 1864 تا 1920 م . این ناحیه با هولشتاین یکی از استانهای پروس بشمار میرفت و بنام اشلسویگ - هولشتاین معروف بود. در سال <span class=
مراجعهلغتنامه دهخدامراجعه . [ م ُ ج ِ ع َ / ع ِ ] (از ع اِمص ) بازآمدن . بازگشت . برگشتن . || رجوع کردن . دوباره رجوع کردن . بازدید. مطالعه : مراجعه به کتاب .- مراجعه دادن ؛ رجوع دادن . حواله دادن .- مراجعه کردن
مراجعهفرهنگ فارسی معین(مُ جَ عَ یا عِ) [ ع . مراجعة ] (مص ل .) رجوع کردن ، بازگشتن ، رفتن به جایی یا نزد کسی برای انجام کاری .
مراجعهلغتنامه دهخدامراجعه . [ م ُ ج ِ ع َ / ع ِ ] (از ع اِمص ) بازآمدن . بازگشت . برگشتن . || رجوع کردن . دوباره رجوع کردن . بازدید. مطالعه : مراجعه به کتاب .- مراجعه دادن ؛ رجوع دادن . حواله دادن .- مراجعه کردن