مردیکشنری عربی به فارسیاموزاندن , اموختن به , راهنمايي کردن , تعليم دادن(به) , ياد دادن (به) , ترتيب دادن , مقدر کردن , وضع کردن , امر کردن , فرمان دادن
مَرّگویش بختیاری1. (عدد) پنجاه؛ 2. تخم کوچک، آخرین تخممرغ در یک دوره تخمگذارى که به اندازه تخم کفتر است.