مذرحلغتنامه دهخدامذرح . [ م ُ ذَرْ رَ ] (ع ص ) طعام مذرح ؛ طعام که ذراح [ جانور خرد سمی ] در آن اندازند. (از متن اللغة). طعامی که سم ذراریح در آن کرده باشند. مذروح . (از اقرب ال
مذرحلغتنامه دهخدامذرح . [ م ُ ذَرْ رِ ] (ع ص ) آنکه ذراریح در طعام اندازدو آن را زهردار کند. (از ناظم الاطباء). شخصی که ذرّاح در طعام اندازد. (آنندراج ). نعت فاعلی است از تذریح
مزرهلغتنامه دهخدامزره . [ م َ رَ ] (اِ) چراغ . (ناظم الاطباء). || چراغدان . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرا) (رشیدی ) (برهان ). مشکوة که به معنی چراغدان است . (دهار).
مزرهلغتنامه دهخدامزره . [ م َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز در 28 هزارگزی جنوب سقز و 4هزارگزی جنوب قشلاق پل ، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیر واقع و دارای
مزرحلغتنامه دهخدامزرح . [ م َ رَ ] (ع اِ) زمین پست و هموار. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
مجرحفرهنگ انتشارات معین(مُ جَ رَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - زخم زده ، زخمی کرده . 2 - کسی که شهادتش رد شده . 3 - قسمی از نقش بریدگی بر کنار دریاچه .