مدهمرةلغتنامه دهخدامدهمرة. [ م ُ دَ م َ رَ ] (ع ص ) زن کوتاه بالای گرداندام .(از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
مدامرةلغتنامه دهخدامدامرة. [ م ُ م َ رَ ] (ع مص ) رنج کشیدن و بیدار ماندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سهر. شب زنده داری کردن . (از متن اللغة).
مبهمةلغتنامه دهخدامبهمة. [م ُ هََ م َ ] (ع ص ) مؤنث مبهم . رجوع به مبهم شود.- اسماء مبهمه ؛ اسماء اشارات است به اصطلاح نحویان مانند هذا و ذاک و هولاء و هذه . (منتهی الارب ) (از
مدامرةلغتنامه دهخدامدامرة. [ م ُ م َ رَ ] (ع مص ) رنج کشیدن و بیدار ماندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سهر. شب زنده داری کردن . (از متن اللغة).