مدلفرهنگ انتشارات معین(مُ دِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - نمونه ، سرمشق ، الگو. 2 - هر چیز و هر کس اعم از مجسمه و انسان و غیره که در برابر هنرمند قرار گیرد تا از روی آن نقاشی کند یا مجسمه بساز
پیشنمونریزیprototype castingواژههای مصوب فرهنگستانریختن نمونۀ اولیۀ یک قطعه در طی فرایندی خاص، پیش از آنکه قالب یا مدل اصلی ساخته شود
ماشین قالبگیریmoulding machineواژههای مصوب فرهنگستانماشینی برای ساختن قالبهای ماسهای با ریختن و فشردن ماسه در اطراف مدل
مندللغتنامه دهخدامندل . [ م ُ دَل ل ] (ع ص ) راه نموده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریخته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به اندلال
قالب توپُرfull mouldواژههای مصوب فرهنگستانقالبی که ازطریق ریختهگری با مدلی از جنس پلیاستیرن تهیه میشود و در حین ریختن فلز مذاب مدل تبخیر میشود