لغتنامه دهخدا
مدقع. [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) گریزنده . (منتهی الارب ). هارب . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || شتاب کننده . (منتهی الارب ). مسرع . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || سخت لاغر. (منتهی الارب ). اشدالمهازیل هزالاً. (اقرب الموارد) (از متن اللغة). || شدید. ادقع. گویند: جوع مدقع؛ شدید. (از ا