مدفانلغتنامه دهخدامدفان . [ م َ ] (ع ص ) خیک کهنه . (منتهی الارب ). مشک آبی کهنه . (از متن اللغة). || شتر رمیده و بنده گریخته ، یا آنکه بی حاجت مانند گریختگان هر سو رود از مردم و
انباشتهلغتنامه دهخداانباشته . [ اَم ْ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) پرکرده و ممتلی . (ناظم الاطباء).مملو. (شعوری ج 1 ورق 123 الف ). آکنده . انبارده . ممتلی . مشحون . مآن . غاص . (یادداشت مؤ