مدسلغتنامه دهخدامدس . [ م َ ] (ع مص ) مالیدن پوست را و جز آن را.(از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
مدسقلغتنامه دهخدامدسق . [ م ُ س ِ ] (ع ص ) پرکننده . (آنندراج ):ادسق الاناء؛ ملأه . (اقرب الموارد) (از متن اللغة).
مدسملغتنامه دهخدامدسم . [ م ُ دَس ْ س ِ ] (ع ص ) به روغن ترکننده . (آنندراج ). نعت فاعلی است از تدسیم . رجوع به تدسیم شود.
مدسعلغتنامه دهخدامدسع. [ م ِ س َ ] (ع ص ) هادی . راهنما. (منتهی الارب ). هادی . (متن اللغة). دلیل هادی . (اقرب الموارد).
مدسفلغتنامه دهخدامدسف . [ م ُ س ِ ] (ع ص ) قلتبانی کننده . (آنندراج ). قلتبان . جاکش . (ناظم الاطباء). رجوع به دسفان و نیز رجوع به دُسفَة شود.
مدسقلغتنامه دهخدامدسق . [ م ُ س ِ ] (ع ص ) پرکننده . (آنندراج ):ادسق الاناء؛ ملأه . (اقرب الموارد) (از متن اللغة).
مدسملغتنامه دهخدامدسم . [ م ُ دَس ْ س ِ ] (ع ص ) به روغن ترکننده . (آنندراج ). نعت فاعلی است از تدسیم . رجوع به تدسیم شود.
مدسعلغتنامه دهخدامدسع. [ م ِ س َ ] (ع ص ) هادی . راهنما. (منتهی الارب ). هادی . (متن اللغة). دلیل هادی . (اقرب الموارد).
مدسفلغتنامه دهخدامدسف . [ م ُ س ِ ] (ع ص ) قلتبانی کننده . (آنندراج ). قلتبان . جاکش . (ناظم الاطباء). رجوع به دسفان و نیز رجوع به دُسفَة شود.