مدرکهفرهنگ انتشارات معین(مُ رِ کِ) [ ع . مدرکة ] (اِ.) ذهن ، عقل ، نیرویی در انسان که حقیقت چیزها با آن دریافت می شود.
مدرکةلغتنامه دهخدامدرکة. [ م ُ رَ ک َ ] (ع ص ) تأنیث مُدرَک است . ج ، مدرکات . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مدرک و نیز رجوع به مدرکات شود.
مدرکةلغتنامه دهخدامدرکة. [ م ُ رِ ک َ ] (اِخ ) عمربن الیاس بن مضر عدنانی ، مکنی به ابوهذیل و ملقب و مشهور به مدرکة، جدی جاهلی است و از اجداد پیغامبر اسلام است . خزیمه و هذیل از پ
مدرکةلغتنامه دهخدامدرکة. [ م ُ رِ ک َ ](ع ص ) رجل مدرکة؛ نیک دریابنده . (آنندراج ). دراک . مدرک . کثیرالادراک . (متن اللغة). شدیدالادراک . (اقرب الموارد). || جاریةمدرکة؛ دخترک به
مدرکةلغتنامه دهخدامدرکة. [ م ُ رَ ک َ ] (ع ص ) تأنیث مُدرَک است . ج ، مدرکات . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مدرک و نیز رجوع به مدرکات شود.
مدرکةلغتنامه دهخدامدرکة. [ م ُ رِ ک َ ] (اِخ ) عمربن الیاس بن مضر عدنانی ، مکنی به ابوهذیل و ملقب و مشهور به مدرکة، جدی جاهلی است و از اجداد پیغامبر اسلام است . خزیمه و هذیل از پ
مدرکةلغتنامه دهخدامدرکة. [ م ُ رِ ک َ ](ع ص ) رجل مدرکة؛ نیک دریابنده . (آنندراج ). دراک . مدرک . کثیرالادراک . (متن اللغة). شدیدالادراک . (اقرب الموارد). || جاریةمدرکة؛ دخترک به
جزیمةلغتنامه دهخداجزیمة. [ ج َ م َ ] (اِخ ) ابن مدرکه . نام جدّ چهارم حضرت پیغمبر (ص ) است . (از انساب سمعانی ).