مدراجلغتنامه دهخدامدراج . [ م ِ ] (ع ص ) ناقه که عادت آن چنان باشد که درگذرد از یک سال و بچه ندهد . (منتهی الارب ).
مدرجدیکشنری عربی به فارسیامفي تلاتر , سالن , تالا ر , جايگاه سر پوشيده تماشاچيان در ميدان اسب دواني يا ورزشگاهها , حضار , شنوندگان , باند فرودگاه , مجرا , راهرو , ردپا
مدرجلغتنامه دهخدامدرج . [ م ُ رِ ] (ع ص ) ماده شتر که یک سال بگذرد و بچه نیاورد. (از متن اللغة). رجوع به مدراج شود. || کسی که سر پستان ناقه را بندد. (آنندراج ). رجوع به ادراج شو
جرجس هماملغتنامه دهخداجرجس همام . [ ج ِ ج ِ هََم ْ ما ] (اِخ ) جرجس بن نجم بن همام . وی از مردم شوبر لبنان بود و در آنجا بسال 1272 هَ . ق . برابر 1856 م . متولد شد و در همانجا بکسب د
مجهودلغتنامه دهخدامجهود. [ م َ ] (ع اِ) کوشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).سعی و کوشش و جهد. (ناظم الاطباء). جهد. غایت کوشش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون به
جارملغتنامه دهخداجارم . [ رِ ] (اِخ ) شیخ عبدالفتاح بن برهان الدین ابراهیم جارم بن محمدبن احمدبن عبدالمحسن حسنی ، معروف به رشیدی بود. وی در 1240 هَ .ق . متولد شد و ابتدا نزد پدر