مددمعاشلغتنامه دهخدامددمعاش . [ م َ دَدْ م َ ] (اِ مرکب ) آنچه علاوه بر مواجب و مرسوم به نوکر می دهند. (ناظم الاطباء). مددخرج . کمک هزینه . مبلغی علاوه بر حقوق که از طرف دولت یا کا
درآمدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی َشت، حقوق، مستمری، مقرری، حقوق بازنشستگی، حقالزحمه، دسترنج، پژوهانه، حقالتحقیق، اجرت، مواجب، برداشت، مبلغ پرداختی حق دلالی، کمیسیون، پورسا
تیوللغتنامه دهخداتیول . (اِ) جاگیر مدد معاش و این لفظ ترکی است . و درمدار تَیول . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تملک و تصرف ملک و عقار و زمین داری . (ناظم الاطباء). واگذار کردن دول
علاوةدیکشنری عربی به فارسیفوق العاده و هزينه ء سفر , مدد معاش , جيره دادن , فوق العاده دادن , انعام , جايزه , حق الا متياز , سودقرضه , پرداخت اضافي
allowanceدیکشنری انگلیسی به فارسیکمک هزینه، مستمری، مدد معاش، خرجی، فوقالعاده و هزینهء سفر، فوقالعاده دادن