مدثرلغتنامه دهخدامدثر. [ م ُدْ دَث ْ ث ِ ] (اِخ ) (الَ ...) نام سوره ٔ هفتاد و چهارمین است از قرآن کریم و آن 56 آیت است و پس از سوره ٔ مزمل و پیش ازسوره ٔ قیامة واقع است و در مک
مدثرلغتنامه دهخدامدثر. [ م ُدْ دَث ْ ث ِ ] (ع ص ) جامه در سر کشیده . جامه به سر درآورنده . (یادداشت مؤلف ). دثار و جامه ٔ چسبیده به تن پوشیده . (ناظم الاطباء). خویشتن در دثار ف
مُدَّثِّرُفرهنگ واژگان قرآنجامه به خود پیچیده - پتو و رو انداز به خود پیچیده (در اصل متدثر بوده ، که از مصدر تدثر مشتق شده ، و معنايش پيچيدن جامه و پتو و امثال آن به خود در هنگام خواب اس
ماثرةدیکشنری عربی به فارسیرفتار , کردار , عمل , کاربرجسته , شاهکار , بکار انداختن , استخراج کردن , بهره برداري کردن از , استثمار کردن
مأثرلغتنامه دهخدامأثر. [ م َءْ ث َ ] (ع اِ) اثر : کیمیایی که از او یک مأثری بر دخان افتاد گشت او اختری .مولوی .
مأثرتلغتنامه دهخدامأثرت . [ م َءْ ث َ رَ ] (ع اِ) مأثرة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
مأثرةلغتنامه دهخدامأثرة. [ م َءْ ث َ رَ / م َءْ ث ُ رَ ] (ع اِ) کردار نیکو. (دهار). بزرگواری موروثی که زبانزد مردم باشد. ج ، مآثر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مکرم
leveragesدیکشنری انگلیسی به فارسیاهرم ها، قدرت نفوذ، نیرو، وسیله نفوذ، شیوه بکار بردن اهرم، کار اهرم، دستگاه اهرمی
دثاریهلغتنامه دهخدادثاریه . [ دِ ری ی َ ] (اِخ ) (سنه ٔ...) سال سوم نزول قرآن بمکه . در این سال سوره های مدثر، مزمل ، جن ، نوح ، معارج ، حاقه ، قلم و ملک نازل شد. نام سال سیم بعثت
درآوردهلغتنامه دهخدادرآورده . [ دَ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) داخل کرده شده . واردشده . سپوخته . || جای و قرار داده شده : مدثر؛ جامه در سر درآورده . || مدغم . || خارج شده . || پایین
لاتذرلغتنامه دهخدالاتذر. [ ت َ ذَ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) به معنی مگذار. مأخوذ از آیه ٔ 28 سوره ٔ 74 المدثر.
مزمللغتنامه دهخدامزمل . [ م ُ زَم ْ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تزمیل . در پیچنده به جامه و پنهان کننده خود را. (از منتهی الارب ). جامه در سرآورده . مدثر. (السامی ص 35 س 4 چ بنیاد
حلةلغتنامه دهخداحلة. [ ح ُل ْ ل َ ] (ع اِ) ازار. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || ردا. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). || بردهای یمانی باشد یا غیر آن . (منتهی الارب ) (از آنند