مداقهفرهنگ مترادف و متضادامعان، باریکبینی، بررسی، دقت نظر، تدقیق، توجه، دقت، کنجکاوی، موشکافی، ملاحظه
مداقهلغتنامه دهخدامداقه . [ م ُ داق ْ ق َ / ق ِ ](از ع اِمص ) باریک بینی . استقصاء. (یادداشت مؤلف ). دقت کردگی . حساب از روی دقت و درستی . (ناظم الاطباء).- مداقه کردن ؛ دقت کرد
مداقةلغتنامه دهخدامداقة. [ م ُ داق ْ ق َ ] (ع مص ) با هم باریکی کردن در حساب ،یا عام است . (منتهی الارب ). با کسی کار باریک فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به دقت به حس
مداقةلغتنامه دهخدامداقة. [ م ُ داق ْ ق َ ] (ع مص ) با هم باریکی کردن در حساب ،یا عام است . (منتهی الارب ). با کسی کار باریک فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به دقت به حس