مدافعهلغتنامه دهخدامدافعه . [ م ُ ف َ / ف ِ ع َ / ع ِ ](از ع اِمص ) مدافعة. مدافعت . رجوع به مدافعت شود.
مدافعهفرهنگ فارسی معین(مُ فِ عَ یا عِ) [ ع . مدافعة ] (مص م .) 1 - یکدیگر را راندن و دور کردن . 2 - دفاع کردن .
مدافعةلغتنامه دهخدامدافعة. [ م ُ ف َ ع َ ] (ع مص ) دارادار کردن حق کسی را. (صراح چ تهران ص 198 ذیل مدخل دفع، از یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ) (از آنندراج ). مماطله نمودن . (ناظم الاطباء). مماطله کردن به حق کسی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || از کسی دفعک
مدافاةلغتنامه دهخدامدافاة. [ م ُ ] (ع مص ) تمام بکردن خسته . (تاج المصادر بیهقی ). خسته را کشتن . (منتهی الارب ).