مداءلغتنامه دهخدامداء. [ م ِ ] (ع مص ) پر کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مماداة. رجوع به مماداة شود.
مدعالغتنامه دهخدامدعا. [ م ُدْ دَ ] (ع ص ، اِ) هرآنچه ادعا کرده می شود و طلب کرده می شود. (ناظم الاطباء). دعوی کرده شده . (فرهنگ فارسی معین ). موضوع ادعا. موضوع دعوی . رجوع به م
مداعیلغتنامه دهخدامداعی . [ م ُ ] (ع ص ) کسی که مبارز می خواهد و به جنگ دعوت می کند. جنگجو و ستیزه جو. (ناظم الاطباء).
مداعیرلغتنامه دهخدامداعیر. [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ داعرة. به خلاف قیاس . (از اقرب الموارد). رجوع به داعِرَة شود.
مداعلةلغتنامه دهخدامداعلة. [ م ُ ع َ ل َ ] (ع مص ) با هم فریب دادن . (منتهی الارب ). مخاتله . (متن اللغة) (اقرب الموارد). هم را فریب دادن . (ناظم الاطباء).
مداعیلغتنامه دهخدامداعی . [ م ُ ] (ع ص ) کسی که مبارز می خواهد و به جنگ دعوت می کند. جنگجو و ستیزه جو. (ناظم الاطباء).
مداعیرلغتنامه دهخدامداعیر. [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ داعرة. به خلاف قیاس . (از اقرب الموارد). رجوع به داعِرَة شود.
مداعلةلغتنامه دهخدامداعلة. [ م ُ ع َ ل َ ] (ع مص ) با هم فریب دادن . (منتهی الارب ). مخاتله . (متن اللغة) (اقرب الموارد). هم را فریب دادن . (ناظم الاطباء).