مداردیکشنری عربی به فارسینواحي گرمسيري بين دومدارشمال وجنوب استوا , گرمسيري , مدارراس السرطان , مدارراس الجدي حاره , گرمسير
مدارفرهنگ مترادف و متضاد۱. دوایر فرضی موازی باخط استوا ۲. مسیر ۳. دور، گرد، پیرامون ۴. حیطه، پهنه ۵. مسیر فرضی حرکت انتقالیسیارات ۶. مسیر جریان (برق والکترومغناطیسی) ۷. مرکز ۸. حلقه ۹.
مسیر فرارescape trajectoryواژههای مصوب فرهنگستانمسیری که جسم طی میکند تا از میدان نیروی مرکزی بگریزد نیز: مدار فرار escape orbit
دیرآمدنلغتنامه دهخدادیرآمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) نه به وقت فرارسیدن . نه در وقت معتاد آمدن : هجوم ؛ دیرآمدن زمستان . (تاج المصادر بیهقی ). تأخیر کردن : همانا مرا چشم دارد همی ز
زریقلغتنامه دهخدازریق . [ ] (اِخ ) نام روستا و آبی است به خراسان . حمداﷲ مستوفی آرد: آب زریق به خراسان آنرا مرغاب نیز خوانند و اصلش مرواب است . بعضی گفته اند که منبع این آب را م
طائفلغتنامه دهخداطائف . [ ءِ ] (اِخ ) نام شهر و بلاد ثقیف در وادئی که ابتداء آن از لقیم و انتهاء آن تا وهط که دو ده اند باشد. وجه تسمیه ٔ آن بطائف آن است که طواف کرده است بر آب
ارپای کاونلغتنامه دهخداارپای کاون . [ ] (اِخ ) ابن سفیان بن ملک تیموربن ازیق (اربق ؟) بوکای بن تولی خان بن چنگیزخان .سلطان سعید مغفور ابوسعید روزی بدین تلفظ نمود که چون از فرزندان هول