مدار القاییinductive circuitواژههای مصوب فرهنگستانمداری که شامل هر دو خاصیت واکُنایی القایی و مقاومت است
مدار الکتریکیelectric circuit, circuit 2واژههای مصوب فرهنگستانمسیر بستۀ متشکل از اجزای الکتریکی متصلبههم برای عبور جریان
مدار رأس الجدیلغتنامه دهخدامدار رأس الجدی . [ م َ رِ رَءْ سُل ْ ج َدْی ْ ] (اِخ ) مداری که به موازات خط استوا و در جنوب آن به فاصله ٔ 23 درجه و 27 دقیقه و 6 ثانیه بر روی کره ٔ زمین فرض ش
مدار رأس السرطانلغتنامه دهخدامدار رأس السرطان . [ م َ رِ رَءْ سُس ْ س َ رَ ] (اِخ ) مداری که به موازات خط استوا و در شمال آن به فاصله ٔ 23 درجه و 27 دقیقه و 6 ثانیه بر روی کره ٔ زمین کشیده
الکترود جریانcurrent electrodeواژههای مصوب فرهنگستانالکترود اتصالبهزمینِ مدار گسیلنده در روش قطبش القایی
پادتشدیدantiresonanceواژههای مصوب فرهنگستانبسامدی که در آن واکُنایی القایی (inductive reactance) مـدار تشدیـد مـوازی بـا واکُنایی خازنی (capacitive reactance) آن برابر میشود متـ . تشدید موازی parallel r
قطبش القایی ذاتیintrinsic induced polarizationواژههای مصوب فرهنگستانقطبش القایی واقعی یک ماده که غیر از مقدار ظاهری آن است
پرگارلغتنامه دهخداپرگار. [ پ َ ] (اِ) آلتی هندسی برای کشیدن دائره و خطوط. آلتی که ترسیم قِسی و دوایر را بکار رود. قلم آهنی دو شاخه که بدان دائره کشند. (غیاث اللغات ). افزاری است
پلاسلغتنامه دهخداپلاس . [ پ َ ] (اِ) پشمینه ٔ سطبر که درویشان پوشند و نیز بمعنی قسمی پشمینه ٔ گستردنی باشد شبیه به جاجیم . چیزی است مثل کرباس که از ریسمان پوست درخت سن بافند به