مدارهلغتنامه دهخدامداره . [ م َ رِه ْ ] (ع ص ، اِ)ج ِ مِدرَه ْ. (از اقرب الموارد). رجوع به مدره شود.
مدارةلغتنامه دهخدامدارة. [ م ُ رَ ] (ع اِ) نوعی از دلو و آن پوست است که گرد دوخته از آن آب کش نمایند. (از منتهی الارب ). پوست عمل آورده ای که به صورت ظرف مدوری سازند و بدان آب کش
مکانیک مدارهاorbital mechanics, astrodynamics 2واژههای مصوب فرهنگستاناستفاده از پرتابهشناسی (ballistics) و مکانیک سماوی در مسائل کاربردی مربوط به حرکت موشکها و فضاپیماها
مدارةلغتنامه دهخدامدارة. [ م ُ رَ ] (ع اِ) نوعی از دلو و آن پوست است که گرد دوخته از آن آب کش نمایند. (از منتهی الارب ). پوست عمل آورده ای که به صورت ظرف مدوری سازند و بدان آب کش
orbitsدیکشنری انگلیسی به فارسیمدارها، مدار، دور، حدقه، مسیر، مسیر دوران، حدود فعالیت، قلمرو، دور زدن، بدور مداری گشتن، دایره وار حرکت کردن
circuitsدیکشنری انگلیسی به فارسیمدارها، جریان، گردش، دور، محیط، دوره، حوزه قضایی یک قاضی، اتحادیه، کنفرانس، دور چیزی گشتن، در مداری سفر کردن، احاطه کردن