مخنبلغتنامه دهخدامخنب . [ م ُ ن ِ ](ع ص ) هلاک گردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هلاک شده . (ناظم الاطباء). || هلاک کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (
مخنبةلغتنامه دهخدامخنبة. [ م َ ن َ ب َ ] (ع اِمص ) جدائی و بریدن خویشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). دوری و هجران و قطع خویشاوندی . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماد
مخبادیکشنری عربی به فارسیسنگر وپناهگام زير زميني , انباربزرگ , پرشدن انبار , نهانگاه , ذخيره گاه , چيز نهان شده , مخزن , پنهان کردن , مخفي گاه
مخبردیکشنری عربی به فارسیکارگاه , اگاهي دهنده , خبر رسان , مخبر , شکل دهنده , اگاهگر , کاراگاه , جاسوس , سخن چين , بزرگ کننده , ذره بين , درشت کن
مخنبةلغتنامه دهخدامخنبة. [ م َ ن َ ب َ ] (ع اِمص ) جدائی و بریدن خویشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). دوری و هجران و قطع خویشاوندی . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماد
بریدنلغتنامه دهخدابریدن . [ ب ُ دَ / ب ُرْ ری دَ ] (مص ) قطع کردن . (آنندراج ).جدا کردن . (ناظم الاطباء). جدا کردن با آلتی برنده چون کارد و غیره . (یادداشت دهخدا). اًبتات . اًترا
مخبردیکشنری عربی به فارسیکارگاه , اگاهي دهنده , خبر رسان , مخبر , شکل دهنده , اگاهگر , کاراگاه , جاسوس , سخن چين , بزرگ کننده , ذره بين , درشت کن