5 مدخل
مخدوش؛ خدشهدار؛ خراشیده.
(مُ خَ مَّ) [ ع . ] (اِمف .) خدشه وارد آمده ، مخدوش .
لولا
لولا مونتز
ابوطاهر. [ اَ هَِ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن مخمش زیادی . رجوع به محمد... شود.