مخطورلغتنامه دهخدامخطور. [ م َ ] (ع ص ) به هلاک نزدیک کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اندیشه و آنچه در دل گذرد. (غیاث )(آنندراج ) (از منتهی
مخطوراتلغتنامه دهخدامخطورات . [ م َ ] (ع اِ) فکرها و اندیشه ها و آن چیزها که به خاطر رسیده باشند. || چیزهائی که در آن خوف باشد. (غیاث ) (آنندراج ).
مقطورةدیکشنری عربی به فارسیگياهي که بزمين يا در و ديوار ميچسبد , يدک دوچرخه ياسه چرخه ياواگن , ترايلر , اتومبيل يدک کش , يدک , ردپاگير , باترايلر حمل کردن
مخطوراتلغتنامه دهخدامخطورات . [ م َ ] (ع اِ) فکرها و اندیشه ها و آن چیزها که به خاطر رسیده باشند. || چیزهائی که در آن خوف باشد. (غیاث ) (آنندراج ).
مخطرةلغتنامه دهخدامخطرة. [ م ُ خ َطْ طَ رَ ] (ع ص ) رنگ شده با گیاه خِطْر: لحیة مخطورة و مخطرة؛ مخضوبه بالنبات المسمی الخطر. (از ذیل اقرب الموارد).
ذوالمعنیینلغتنامه دهخداذوالمعنیین .[ ذُل ْ م َ نی ی َ ] (ع ص مرکب ) عبارت است از این که از لفظ دو معنی یا بیشتر اراده شود در استعمال واحد.چنانکه در آیه ٔ شریفه ٔ «فکاتبوهم اِن علمتم ف