مخشیةلغتنامه دهخدامخشیة. [ م َ ی َ ] (ع مص ) ترسیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به خشیاء و خشیان و ماده ٔ قبل شود.
loadingsدیکشنری انگلیسی به فارسیبارگذاری ها، بارگیری، بار، محموله، عمل پرکردن تفنگ باگلوله، بارکنش، امیختن مواد خارجی به شراب
مخشیةلغتنامه دهخدامخشیة. [ م َ ی َ ] (ع مص ) ترسیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به خشیاء و خشیان و ماده ٔ قبل شود.
خرسلغتنامه دهخداخرس . [ خ ِ ] (اِ)چارپایی گوشت خوار و بسیار پشم آلود از طایفه ٔ ماشیةالخفیة. (از ناظم الاطباء). بهندی آزاریچهه گویند. (ازغیاث اللغات ). در حاشیه ٔ برهان چ معین
خشاةلغتنامه دهخداخشاة. [ خ َ ] (ع مص ) ترسیدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به خشیة، خَشی ، خِشی ، مخشاة، مخشیة، خشیان شود که مصادر دیگر این کلمه اند.