مخشوشلغتنامه دهخدامخشوش . [ م َ ] (ع ص ) بعیر مخشوش ؛ شتری که در بینی وی چوپ کرده باشند تا مهار بر آن کشند. (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مخصوصلغتنامه دهخدامخصوص . [ م َ ] (ع ص ) خاص کرده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (دهار) : و مخصوص ساخت او را به رسم های برگزیده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308). از برادران و خواهران مستثنی شدم و مزید تر