مخثمةلغتنامه دهخدامخثمة. [ م ُخ َث ْ ث َ م َ ] (ع ص ) مؤنث مخثم : نعل مخثمة؛ کفش پهناور بی سر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || نعل مخثمه ؛ کفش پ
مخثملغتنامه دهخدامخثم . [ م ُ خ َث ْ ث ِ ] (ع ص ) پهناور گرداننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که عریض و پهناور می کند. (ناظم الاطباء). رجوع به تخثیم شو
مخثملغتنامه دهخدامخثم . [ م ُ خ َث ْ ث َ ] (ع ص ) نعل مخثم ؛ کفش پهناور نوک دار. (ناظم الاطباء). و رجوع ماده ٔ قبل شود.
losesدیکشنری انگلیسی به فارسیاز دست می دهد، از دست دادن، باختن، گم کردن، شکست خوردن، مفقود کردن، تلف کردن، زیان کردن
مخثمةلغتنامه دهخدامخثمة. [ م ُخ َث ْ ث َ م َ ] (ع ص ) مؤنث مخثم : نعل مخثمة؛ کفش پهناور بی سر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || نعل مخثمه ؛ کفش پ
مخثملغتنامه دهخدامخثم . [ م ُ خ َث ْ ث ِ ] (ع ص ) پهناور گرداننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که عریض و پهناور می کند. (ناظم الاطباء). رجوع به تخثیم شو
مخثملغتنامه دهخدامخثم . [ م ُ خ َث ْ ث َ ] (ع ص ) نعل مخثم ؛ کفش پهناور نوک دار. (ناظم الاطباء). و رجوع ماده ٔ قبل شود.