مخثمةلغتنامه دهخدامخثمة. [ م ُخ َث ْ ث َ م َ ] (ع ص ) مؤنث مخثم : نعل مخثمة؛ کفش پهناور بی سر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || نعل مخثمه ؛ کفش پ
مخثملغتنامه دهخدامخثم . [ م ُ خ َث ْ ث ِ ] (ع ص ) پهناور گرداننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که عریض و پهناور می کند. (ناظم الاطباء). رجوع به تخثیم شو
مخثملغتنامه دهخدامخثم . [ م ُ خ َث ْ ث َ ] (ع ص ) نعل مخثم ؛ کفش پهناور نوک دار. (ناظم الاطباء). و رجوع ماده ٔ قبل شود.
مأثملغتنامه دهخدامأثم . [ م َءْ ث َ] (ع اِ) پاداش بزه . (منتهی الارب ). پاداش بزه و گناه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گناه . (ازاقرب الموارد). اثم . گناه . جناح . ذنب . جرم
مأثمةلغتنامه دهخدامأثمة. [ م َءْ ث َ م َ ] (ع اِ) ظلم و تعدی . (ناظم الاطباء). || گناه . مأثم . (از اقرب الموارد). || آنچه انسان بدان وسیله گناه کند. (از اقرب الموارد). چیزی که
مخثمةلغتنامه دهخدامخثمة. [ م ُخ َث ْ ث َ م َ ] (ع ص ) مؤنث مخثم : نعل مخثمة؛ کفش پهناور بی سر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || نعل مخثمه ؛ کفش پ
مخثملغتنامه دهخدامخثم . [ م ُ خ َث ْ ث ِ ] (ع ص ) پهناور گرداننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که عریض و پهناور می کند. (ناظم الاطباء). رجوع به تخثیم شو
مخثملغتنامه دهخدامخثم . [ م ُ خ َث ْ ث َ ] (ع ص ) نعل مخثم ؛ کفش پهناور نوک دار. (ناظم الاطباء). و رجوع ماده ٔ قبل شود.
عبدالعالیلغتنامه دهخداعبدالعالی . [ ع َ دُل ْ ] (اِخ ) ابن شیخ نورالدین علی بن عبدالعال الکرکی . وی فقیه و محدث و متکلم بود. از تألیفات اوست : شرح بر الفیه ٔ شهید در فقه . شرح بر ار
بسترلغتنامه دهخدابستر. [ ب ِ / ب َ ت َ ] (اِ) پهلوی ،ویسترک . «تاوادیا 166:2»همریشه ٔ گستر. «اسفا 1:2 ص 171». جامه ٔ خواب گسترانیده . رختخواب . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ص 278)