ماسبقفرهنگ انتشارات معین(سَ بَ) [ ع . ] (ص .) گذشته ، پیشینه . عطف به . مربوطه به گذشته ، امری را به امر سابق پیوند دادن .
مآسیقلغتنامه دهخدامآسیق . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ میساق . میاسیق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به میساق شود.
ماسبقلغتنامه دهخداماسبق . [ س َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) آنچه گذشته باشد. (آنندراج ). کلمه ٔ فعل مأخوذ از تازی ، هر آنچه گذشته باشد وپیشی گرفته باشد و گفته شده و کرده شده . (ناظم الاط
ماسقودونلغتنامه دهخداماسقودون . (اِ) دوای هندی است گیاه اوشبیه به ریحان و برگش مانند برگ مورد و مایل به تدویر و در رایحه مانند سنبل هندی و گل او شبیه به یاسمین گرم و خشک و لطیف تر ا
مآسیقلغتنامه دهخدامآسیق . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ میساق . میاسیق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به میساق شود.
ماسبقلغتنامه دهخداماسبق . [ س َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) آنچه گذشته باشد. (آنندراج ). کلمه ٔ فعل مأخوذ از تازی ، هر آنچه گذشته باشد وپیشی گرفته باشد و گفته شده و کرده شده . (ناظم الاط
ماسقودونلغتنامه دهخداماسقودون . (اِ) دوای هندی است گیاه اوشبیه به ریحان و برگش مانند برگ مورد و مایل به تدویر و در رایحه مانند سنبل هندی و گل او شبیه به یاسمین گرم و خشک و لطیف تر ا
مبساقلغتنامه دهخدامبساق . [ م ِ ] (ع ص ) گوسپند درازپستان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط).
مبسقلغتنامه دهخدامبسق . [ م ُ س ِ ] (ع ص ) ناقة مبسق ؛ ماده شتری که پیش از زادن شیر در پستان وی فراهم آید. ج ، مَباسِق ، مباسیق . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از