مخصصلغتنامه دهخدامخصص . [ م ُ خ َص ْ ص ِ ] (ع ص ) خاص کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه خاص می گرداند. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح فلسفی ) مخصصات انواع
مخبثلغتنامه دهخدامخبث . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) کسی که یاران خبیث داشته باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اخباث شود.
مخبثانلغتنامه دهخدامخبثان . [ م َ ب َ ] (ع ص ) مردی که یاران خبیث داشته باشد اما خاص است به ندا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مردی که یاران خبیث داشته باشد و مخصوص
مخبثانةلغتنامه دهخدامخبثانة. [ م َ ب َ ن َ ] (ع ص ) تأنیث مخبثان . (اقرب الموارد). زنی که یاران خبیث داشته باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
مخبثةلغتنامه دهخدامخبثة. [ م َ ب َ ث َ ] (ع اِ) سبب خبث و فساد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به خبث شود.
مخثمةلغتنامه دهخدامخثمة. [ م ُخ َث ْ ث َ م َ ] (ع ص ) مؤنث مخثم : نعل مخثمة؛ کفش پهناور بی سر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || نعل مخثمه ؛ کفش پ
مخبثلغتنامه دهخدامخبث . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) کسی که یاران خبیث داشته باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اخباث شود.
مخبثانلغتنامه دهخدامخبثان . [ م َ ب َ ] (ع ص ) مردی که یاران خبیث داشته باشد اما خاص است به ندا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مردی که یاران خبیث داشته باشد و مخصوص
مخبثانةلغتنامه دهخدامخبثانة. [ م َ ب َ ن َ ] (ع ص ) تأنیث مخبثان . (اقرب الموارد). زنی که یاران خبیث داشته باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
مخبثةلغتنامه دهخدامخبثة. [ م َ ب َ ث َ ] (ع اِ) سبب خبث و فساد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به خبث شود.
مخثمةلغتنامه دهخدامخثمة. [ م ُخ َث ْ ث َ م َ ] (ع ص ) مؤنث مخثم : نعل مخثمة؛ کفش پهناور بی سر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || نعل مخثمه ؛ کفش پ