مخزن اصلی هواmain air reservoirواژههای مصوب فرهنگستانمخزن هوایی که در آن هوای فشردهای که هواساز (compressor) تولید کرده است نگهداری میشود
مخزن اصلی هواmain reservoirواژههای مصوب فرهنگستانمخزنی استوانهای بر روی لکوموتیو برای نگهداری هوای فشرده
مخزنلغتنامه دهخدامخزن . [ م َ زَ ] (ع اِ) گنجینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جای جمع کردن مال . جای نهان کردن مال و گنجینه . انبارخانه و خزانه و پوته و جای ذخیره . ج ، مخازن . (ناظم الاطباء) : در گنج خانه ٔ ازل و مخزن ابدهر دو نه جوهرند ولی ن
مخزندیکشنری عربی به فارسیدولا بچه , گنجه خوراک , خوراکي , ابدار خانه , شربت خانه , مخصوص لوازم سفره , انباره , انبار کردن , ذخيره کردن , انبار , مخزن , انبار کالا , انبار گمرک , بارخانه
مخزندیکشنری فارسی به عربیخزان , خزن , دبابة , ذخيرة فنية , قاموس المعاني , قنبلة , مجلة , مخبا , مخزن , مستودع , نافورة , ينبوع
لولۀ مخزن اصلی هواmain air reservoir pipeواژههای مصوب فرهنگستانلولۀ هوایی متصل به مخزن اصلی که براساس سامانۀ کشش تحت فشار ده بار، برابر با یک مگاپاسکال، عمل میکند و از آن برای مصارف مختلف استفاده میشود
لولة هواگیریdischarge pipeواژههای مصوب فرهنگستانلولهای که هوای فشرده را از فشردهساز هوا به مخزن اصلی هوا منتقل میکند
مخزنلغتنامه دهخدامخزن . [ م َ زَ ] (ع اِ) گنجینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جای جمع کردن مال . جای نهان کردن مال و گنجینه . انبارخانه و خزانه و پوته و جای ذخیره . ج ، مخازن . (ناظم الاطباء) : در گنج خانه ٔ ازل و مخزن ابدهر دو نه جوهرند ولی ن
مخزندیکشنری عربی به فارسیدولا بچه , گنجه خوراک , خوراکي , ابدار خانه , شربت خانه , مخصوص لوازم سفره , انباره , انبار کردن , ذخيره کردن , انبار , مخزن , انبار کالا , انبار گمرک , بارخانه
مخزندیکشنری فارسی به عربیخزان , خزن , دبابة , ذخيرة فنية , قاموس المعاني , قنبلة , مجلة , مخبا , مخزن , مستودع , نافورة , ينبوع
مخزنلغتنامه دهخدامخزن . [ م َ زَ ] (ع اِ) گنجینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جای جمع کردن مال . جای نهان کردن مال و گنجینه . انبارخانه و خزانه و پوته و جای ذخیره . ج ، مخازن . (ناظم الاطباء) : در گنج خانه ٔ ازل و مخزن ابدهر دو نه جوهرند ولی ن
مخزندیکشنری عربی به فارسیدولا بچه , گنجه خوراک , خوراکي , ابدار خانه , شربت خانه , مخصوص لوازم سفره , انباره , انبار کردن , ذخيره کردن , انبار , مخزن , انبار کالا , انبار گمرک , بارخانه
صاحب المخزنلغتنامه دهخداصاحب المخزن . [ ح ِ بُل ْ م َ زَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خزانه دار : امیرالمؤمنین بود با تنی چند از خاصگیان چون استاذالدار و حاجب الباب و صاحب المخزن . (اسرار التوحید ص 299).
دماسنج سیاهمخزنblack-bulb thermometerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دماسنج با مخزن دوداندود که بهتقریب، مشابه جسم سیاه عمل میکند