مخزعلغتنامه دهخدامخزع . [ م ُ خ َزْ زِ ] (ع ص ) کسی و یا چیزی که می برد و قطع می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تخزیع شود.
متخزعلغتنامه دهخدامتخزع . [ م ُ ت َ خ َزْ زِ ] (ع ص ) تخلف کننده از قوم خود. (آنندراج ). تخلف کرده . (ناظم الاطباء). || مهجورمانده از دوستان . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مخزعلغتنامه دهخدامخزع . [ م ُ خ َزْ زِ ] (ع ص ) کسی و یا چیزی که می برد و قطع می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تخزیع شود.
متخزعلغتنامه دهخدامتخزع . [ م ُ ت َ خ َزْ زِ ] (ع ص ) تخلف کننده از قوم خود. (آنندراج ). تخلف کرده . (ناظم الاطباء). || مهجورمانده از دوستان . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متزعلغتنامه دهخدامتزع . [ م ُت ْ ت َ زِ ] (ع ص ) سنگدل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شدیدالنفس و سخت دل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درشت اندام . (منتهی الارب ) (آنندرا