مخزومیلغتنامه دهخدامخزومی . [ م َ ] (اِخ ) عمربن عبداﷲبن ابی ربیعه ، مکنی به ابوالخطاب . رجوع به عمر مخزومی شود.
مخزملغتنامه دهخدامخزم . [ م ُ خ َزْ زَ ] (ع ص ) آنکه دیوار بینی وی سوراخ باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از فرهنگ جانسون ).
مخزملغتنامه دهخدامخزم . [ م ُ خ َزْ زِ ] (ع ص ) آنکه در بینی شتر، خزامه یعنی حلقه ٔ مویین می نهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مخزومیلغتنامه دهخدامخزومی . [ م َ ] (اِخ ) عمربن عبداﷲبن ابی ربیعه ، مکنی به ابوالخطاب . رجوع به عمر مخزومی شود.
مخزملغتنامه دهخدامخزم . [ م ُ خ َزْ زَ ] (ع ص ) آنکه دیوار بینی وی سوراخ باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از فرهنگ جانسون ).
مخزملغتنامه دهخدامخزم . [ م ُ خ َزْ زِ ] (ع ص ) آنکه در بینی شتر، خزامه یعنی حلقه ٔ مویین می نهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).