مختلملغتنامه دهخدامختلم . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) برگزیننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). برگزیننده وانتخاب کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به اختلام شود.
مختلفدیکشنری عربی به فارسیمتمايز , متفاوت , داراي رنگهاي گوناگون , رنگارنگ , گوناگون , متنوع , مختلف , چندتا , چندين , جورواجو
مختللغتنامه دهخدامختل . [ م ُ ت َل ل ] (ع ص ) سخت تشنه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سست و تباه : امر مختل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از
مختلفدیکشنری عربی به فارسیمتمايز , متفاوت , داراي رنگهاي گوناگون , رنگارنگ , گوناگون , متنوع , مختلف , چندتا , چندين , جورواجو