مختدرلغتنامه دهخدامختدر. [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) پنهان گردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پنهان و تنها. (ناظم الاطباء). و رجوع به اختدار و تخدر شود.
مُخْتاْرگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی کسی که کنترل مخ و عقلش را دارد ، آزاد ، صاحب اختیار ، آزاد در انتخاب ، پیوندهای اعصاب و نورون هادر مغز