مختلغتنامه دهخدامخت . [ م ُ ] (اِ) به معنی امید و امیدواری باشد و به عربی رجا گویند. (برهان ). امیدو رجا. (آنندراج ) (انجمن آرا). رجا و امید و امیدواری . (ناظم الاطباء). امید.
مختلغتنامه دهخدامخت . [ م ُ خ ِت ت ] (ع ص ) کم گرداننده بهره یا بخت کسی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که کم می کند و زیان میرساند. (ناظم الاطباء). ||
مخطلغتنامه دهخدامخط. [ م َ ] (ع اِ) جامه ٔ کوتاه . || خاکستر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سیر شتاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ا
مخطلغتنامه دهخدامخط. [ م َ خ َطط ] (ع اِ) جای خط کشیدن . || آنجا که خط افتد در چیزی : خط الموت علی ولد آدم مخط القلادة علی جید الفتاة. (حضرت امام حسین ).
مخطلغتنامه دهخدامخط. [ م َ خ ِ ] (ع ص )مهتر جوانمرد. ج ، مخاط. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مهتر جوانمرد و کریم . (ناظم الاطباء).
مخطلغتنامه دهخدامخط. [ م ِ خ َطط ] (ع اِ) چوب خطکش جولاهه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چوب خطکش جولاهه و غیر آن . (آنندراج ) (دهار). ابزاری از آهن و یا چوب که بدان خط کش
مُخْتاْرگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی کسی که کنترل مخ و عقلش را دارد ، آزاد ، صاحب اختیار ، آزاد در انتخاب ، پیوندهای اعصاب و نورون هادر مغز
مرض مستوطندیکشنری عربی به فارسیمختص يک ديار , بومي , بيماري همه گيربومي , مخصوص اب و هواي يک شهر يا يک کشور
مختلفدیکشنری عربی به فارسیمتمايز , متفاوت , داراي رنگهاي گوناگون , رنگارنگ , گوناگون , متنوع , مختلف , چندتا , چندين , جورواجو