مخبتلغتنامه دهخدامخبت . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) فروتنی کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اخبات شود.
مخبطفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشفته، پریشان، درهم ۲. تباه، فاسد ۳. پریشانعقل، دیوانه، مجنون، پریشانحواس، مخبول ≠ عاقل، سالم
مخبطلغتنامه دهخدامخبط. [ م ِ ب َ ] (ع اِ) عصا که بدان برگ درخت ریزند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ج ، مَخابِط. (از اقرب الموارد).
مخبطلغتنامه دهخدامخبط. [ م ُ ب َ ] (ع ص ) بیمار ودردمند و آزرده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مخبطلغتنامه دهخدامخبط. [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) سرفرودآورنده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مُخْبِتِينَفرهنگ واژگان قرآنتواضع كنندگان(کلمه خبت به معناي زمين مطمئن و محکم است و به تدريج در معناي نرمي و تواضع استعمال شده)
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن طاوس الفاطمی الحسنی الحلی ، برادر ابی و امی سید رضی الدین علی بن موسی ، و مادر او دختر ورام است . اومجتهدی واسعالعلم و امام
أَخْبَتُواْفرهنگ واژگان قرآنتواضع مي کنند(کلمه خبت به معناي زمين مطمئن و محکم است ، و وقتي گفته ميشود : أخبت الرجل معنايش اين است که تصميم گرفت به زميني محکم برود ، و يا در آن زمين پياده ش
تُخْبِتَفرهنگ واژگان قرآننرم و خاشع و متواضع شد (کلمه خبت به معناي زمين مطمئن و محکم است ، و وقتي گفته ميشود : أخبت الرجل معنايش اين است که تصميم گرفت به زميني محکم برود ، و يا در آن زم