محوطۀ ورودمحدودrestricted area 1واژههای مصوب فرهنگستانعرشه یا مکانی در کشتی که افراد به دلایل ایمنی اجازۀ ورود به آن را ندارند
محوطۀ بازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل فضای باز، حیاط، صحن، دربار، بارگاه، آستان، اندرونی، بیرونی، هشتی استادیوم، استخر سرباز ناحیه، دامنه
محوطۀ باز 2open siteواژههای مصوب فرهنگستانهر محوطۀ مربوط به جوامع شکارگر - گردآور که خارج از غار و پناهگاههای صخرهای و در فضای آزاد بهمنظور ابزارسازی یا سلاخی یا استقرار موقت مورد استفاده قرار گرفته
محوطۀ باز استودیوback lot, lotواژههای مصوب فرهنگستانمحوطهای باز در پشت ساختمان اصلی استودیو که برای فیلمبرداری و ساخت برخی صحنههای فیلم از آن استفاده میشود متـ . محوطۀ باز
بهاربندbarnyard, barn lot, farmyard, dry lotواژههای مصوب فرهنگستانمحوطۀ حصاربندیشدهای در کنار اصطبل سرپوشیده که برای گردش روزانۀ دامها در بهار و تابستان احداث میشود
دامگَردpaddockواژههای مصوب فرهنگستانمحوطۀ کوچک یا مرتعی محصور که برای چرا و گردش یک یا چند رأس دام در نظر گرفته میشود
محوطۀ باز 2open siteواژههای مصوب فرهنگستانهر محوطۀ مربوط به جوامع شکارگر - گردآور که خارج از غار و پناهگاههای صخرهای و در فضای آزاد بهمنظور ابزارسازی یا سلاخی یا استقرار موقت مورد استفاده قرار گرفته