محنذلغتنامه دهخدامحنذ. [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) کسی که بسیار آب در شراب می آمیزد. || آنکه اندک می آمیزد. (ناظم الاطباء). کسی که اندک آب آمیزد در شراب بسیار. (آنندراج ).
محنطلغتنامه دهخدامحنط. [ م ُ ح َن ْ ن َ ] (ع ص ) آنکه حنوط پاشد بر میت . (آنندراج ). || رسیده از گیاه رمث . مُحَنَّط. (ناظم الاطباء).
محنطلغتنامه دهخدامحنط. [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) گیاه رمث سپید گشته . پخته شده و رسیده از گیاه رمث . (ناظم الاطباء).
محنثلغتنامه دهخدامحنث . [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) کسی که بزه مند می کند و خلاف سوگند می گرداند. (ناظم الاطباء). خلاف سوگند کنند. (از منتهی الارب ). || کسی که مایل می گرداند از باطل به سوی حق . || رسوای بدبخت . (ناظم الاطباء).
حناذ محنذلغتنامه دهخداحناذ محنذ. [ ح ِ م ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گرمای سوزان . (اقرب الموارد).
حناذ محنذلغتنامه دهخداحناذ محنذ. [ ح ِ م ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گرمای سوزان . (اقرب الموارد).