محمد تیپلغتنامه دهخدامحمد تیپ . [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آبادبا 180 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
قره محمدتپهلغتنامه دهخداقره محمدتپه . [ ق َ رَ م ُ ح َم ْ م َ ت َپ ْ پ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع در 12000 تا 18000 گزی شمال گنبدقابوس . موقع جغرا
آق محمدتیمورلغتنامه دهخداآق محمدتیمور. [ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) سومین حکمران سربداری که در بیهق فرمانروائی داشتند. وی به سال 744 هَ .ق . پس از کشته شدن سلف او خواجه وجیه الدین بر م
غلام محمدلغتنامه دهخداغلام محمد. [ غ ُم ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) پسر حکمران قسمتهای جنوب هندوستان که معروف به سلطان تیپو بود. وی پس از آنکه مدتی در برابر انگلیسیها مقاومت کرد به سن 78سا
تبرلغتنامه دهخداتبر. [ ت َ ب َ ] (اِ) محمد معین در حاشیه ٔبرهان آرد: پهلوی «تبرک » ، ارمنی «تپر» ، کردی «تفر» ، «تویر» ، بلوچی «تپر» ، «توار» ، «تفر» ، روسی «تپر» ، طبری «تور»
بازپس آمدنلغتنامه دهخدابازپس آمدن . [ پ َ م َ دَ ] (مص مرکب ) بعقب آمدن . واپس آمدن . رجعت . مراجعت کردن . برگشتن . عقب نشینی کردن : مثنی نامه کرد سوی عمر که کار عجم قوی شد و مسلمانان
آوازلغتنامه دهخداآواز. (اِ) آوا. صوت . (صراح ). بانگ : از آواز کوسش همی روز جنگ بدرّد دل شیر و چرم پلنگ .فردوسی .چو بشنید آواز او را تبرگ بر آن اسب جنگی چو شیر سترگ . فردوسی .خو
تالغتنامه دهخداتا. (اِ) پهلوی ، tak عدد. شماره : عاصم هفت تا تیر داشت و به هرتائی مردی رابکشت . (کشف الاسرار ج 1 ص 548 از فرهنگ فارسی معین ).گاهی در شماره کردن بعدد، «تا» الحا