محل بارگیری 1loading pointواژههای مصوب فرهنگستانمحلی که در آن بارگیری و تخلیۀ بار هواگَرد انجام میشود
محل بارگیری 2loading spotواژههای مصوب فرهنگستاناسکله یا پهلوگاهی مشخص در اسکله که برای بارگیری در نظر گرفته میشود
نمودار بارگیریloading diagram, loading graphواژههای مصوب فرهنگستان1. نموداری که محل توزیع نیروهای وارد بر اجزای سازۀ هواگَرد یا سامانهها را نشان میدهد 2. نقشه یا طرحی که براساس آن محل بارگیری انبارهای هواگَرد مشخص میشود و م
خرلغتنامه دهخداخر. [ خ َ ] (اِ) حیوانی است که آنرا بعربی حمار اهلی گویند. اگر کسی را عقرب گزیده باشد، باید که به آواز بلند بگوش خر بگوید که مرا عقرب گزیده است و واژگونه بر او